خاطرات الینا دختر زیبایی ها

2

1391/11/29 13:38
نویسنده : مامانی
91 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

تو این پست قراره برای قند عسلم شکر پنیرم از خواستگاری و نحوه اشنایی با نفس بنویسم ولی قبلش باید بگم که امروز تمام دائی ها و خاله هات با بچه هاشون خونه عزیز جونت که مامان من محسوب میشه  ناهار دعوت بودن و نفس زحمت کشید جوجه هارو کباب میکرد.

و حالا نحوه اشنایی:

یه روز که تقریبا اواسط فروردین بود و من 21 سالو هشت ماهو چند روزم میشد، تو خونه مشغول سبزی پاک کردن بودم که زن داداش بزرگم که زن دایی بزرگ تو قند عسل محسوب میشه اومد خونمون و گفت یادته اون روز که برای اسباب کشی اومده بودی خونمون ؟ گفتم اره گفت: دوستم هم یادته که اونجا بود؟ گفتم :اره .. گفت: اون دوستم ترو به پسر صاحبخونه قبلیشون معرفی کرده اخه اونا دنبال دختری با مشخصات من بودن لاغر و قند بلند و چشم درشت با بینی قلمی ( من الا تو جو به سر می برم) من که تا اون موقع اجازه نمیدادم پای هیچ خواستگارم به خونه باز بشه نمی دونم خدایی شد و گفتم باشه بگو بیان.....خلاصه اومدن خواستگاری و قرار شد منو نفس بریم تو اتاق با هم سنگامونو وا بکنیم... دیدم نفس از اول مجلس مثل سورپرایز شده ها نشسته نگو قبلا منو زیر نظر داشته.. ماجرا از این قرار بود که من وقتی میرفتم اموزشگاه، نفس که مغازه باباش درست تو راه من بود منو چند باری دیده بوده و یک دل نه صد دل عاشق شده بوده و قرار بود روزی منو دنبال کنه و بیاد خواستگاری خلاصه تو همین گیر و دار مستاجر قبلیشون که دوست زن داداش من بوده بهشون میگه که یه دختری با همون مشخصاتی که پسرتون میخواد رو پیدا کردیم .. نفس بعد ازدواج بهم گفت میخواسته همین جوری بره خواستگاری و بعدش بگه نه اما تا منو تو مجلس می بینه چشماش چارتا میشه چون من همون ناشناسی بودم که اون عاشقش بود و این دست تقدیر و صد البته کار خدا بود که بیاد خواستگاری و ما هم بعد از تحقیقات وسیعی که بابام و داداشام انجام دادن درست 8 اردی بهشت نامزد شدیم و قراره یک ماه و دو سه روز دیگه عروسیمون باشه به امید خدا!

قند عسل اینو نوشتم که بگم نگاه کن هیچ کار خدا بی حکمت نیست که دوست زن داداشم مستاحر نفسینا باشه و بعدم بیان خواستگاریم.. خیلی باحاله مگه نه؟

خوب قند عسلم و شکر پنیرم من باید برم دیگه .. عزیز جون داره غرغر میکنه که همش پای کامپیوترم و بهش کمک نمی کنم..

فعلا بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)